![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیهالسلام
دستی که سهم دست تو شمشیر کرده است سهم رقیه را غل و زنجیر کرده است مویـم سـفـید بود، قـدم هـم خـمـیده شد آری مـصیبت تو مرا پـیـر کرده است ماهِ هزار تکّه! شدی پخش روی خاک نیزه تو را در علقمه تکثیر کرده است در حیرتم که قدرت یک ضربۀ عمود سردار را چگونه زمینگیر کرده است بد جـور بین ابـرویت از هـم شکـافـته اصلاً تمام شکل تو تغـیـیر کرده است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت عباس علیهالسلام
بـنـد دل امـام زمـانـی گـسـسـتـه بــود خون در نگاه نافذ ماهی خجـسته بود افـتاد در حـوالی مشکـش نفـس زنان از دسـت نـامـروّتـی آب خـسـتـه بـود باید تـقـاص پـس بـدهـد مـثـل تـیـرها مشکی که پای رفتن او را شکسته بود شد خیره سوی خیمۀ زن ها سنان و حیف راه نگـاه حـضرت عـبـاس بسـته بود در قاب عکس علقمه آمد حسین و رفت امـا هـنـوز فـاطـمه آنجا نـشـسـته بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت عباس علیهالسلام
ای سـورۀ طـاهـایِ دلآرای سـهسـاله سردار حـرم مـاه عـموهـای سـهسـاله ای سرو علی حاصل آرامی هر رود عطر دَم طاووس حرم مهدی موعـود کـرار دو عـالم صد و ده سـورۀ اسرا ای محرم “لا حول ولا ” عالی واعلی ای روح دعـــاهــای مــدام دل مــولا آوای سـحــرهـا و مَــه کـامـل مـــولا آلالـۀ آل الـلـهـی و ســـودۀ الـــمــاس ای گوهر علم و کرم و هـالۀ احساس هم راه صراطـی و هـمی راه کـمـالی هـم اسـوۀ دلـدادگـی و روح وصـالـی مسـرورم اگر که دهـی آمال سـرم را گردم صدوده دور دگر دور حـرم را آمـــادۀ دلـــدادگـیام ای دل و دلـــدار در معرکه کی سر دَهَم ای مرد علمدار
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
آفرین بر هرکه گوشش بر دهان رهبریست رهبری که ناهی سرسخت بدعت آوریست افـتخـار ماست که پـیـر و مراد راهمان خلق و خویش فاطمی و راه و رسمش حیدریست بیـرق اسلام بـاید در زمـین محکـم شود این همان تکلیف هر رزمنده در هر سنگریست جملۀ "ما میتـوانـیم" از پیام کـربلاست اولین رکن و اساس جامعه خودباوریست روضههای هر شب ما بیرسالت نیست نیست اشک ما و باور ما موجب روشنگریست کـربـلای دیگری برپـا نخـواهد شد دگر خاکریز شیعه مـملو از حمید باکریست ارباً اربا هـم شویم از حـامـیان رهـبریم شـکـر حـق مـا پـیـرو راه عـلـی اکـبریم خلق و خویش مصطفی و قد و بالایش علیست چشم و ابرویش پیمبر نور سیمایش علیست او علی بن حسین بن علی و فاطـمهست مادرش زهرای مرضیهست و بابایش علیست میـمـنه تا مـیـسـره یا میـسـره تا میـمـنـه بهترین شیرینترین ذکر رجزهایش علیست کـوری چـشم تـمام قـاسـطین و مـارقـین نقش سربندش و بازوبند زیبایش علیست با علی یعنی حیات و بیعلی یعنی ممات عشق امروزش علی و عشق فردایش علیست ابن مـلجـمها سـر او را نـشانه میرونـد به همین جرمی که نام بامسمایش علیست چون مدینه بار دیگر کوچهای وا میکنند با هجـوم تـیغ و نـیـزه ارباً اربا میکـنند تیغ دشمن بیهوا برگ و برش را میبرد خنجری از پشت سر بال و پرش را میبرد هرکسی با حملهای با حربهای با ضربهای پـاره پـاره پـارههای پیکـرش را میبرد بگذرم من ماندهام آخر حسین از معرکه با چه حالی تا حرم تاج سرش را میبرد لـشگـری آمـد برای بُـردنش تا خـیـمهها چه غـریـبـانه عـلی اکـبـرش را میبـرد مثل تسبیحی که با چنگی ز هم پاشیدهاست تکّـه تکّه در عـبا پیـغـمـبرش را میبرد با چنین وضعی که در بین عبایی جمع شد اکبرش را میبرد یا اصغرش را میبرد؟ دل شکـسته بعد اکـبر از دل نا محـرمان سمت خیمه همره خود خواهرش را میبرد آخـرش این مرثـیه ما را مدیـنه میبـرد حضرت زهـرا عزداری ما را میخـرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
میتـوان دیـد در او جلـوۀ پیـغـمـبر را هـیـبت و هـیـمـنـۀ شـیـرخـدا حـیدر را مست از عشق الهی ز لبش جاری داشت تا فرات از لب خود شعبهای از کوثر را تا حـرم را بـرهـاند ز عطش یاری داد وقت سقائی خود حـضرت آب آور را مثل شاهین به دل لشکر کوفه زد و با حـمـلهای کـرد پـراکـنده همه لشکر را بـاز جـا داشـت خـدا بار دگـر با اکـبـر کـربـلا خـلـق کـند معـجـزۀ خـیـبـر را تا قـدم زد به دل معـرکه غـوغـایی شد در دل لـشکـر کـوفـه چه نـجـوایی شد میدهد شیرحسین در دل میدان جولان میشود قـائدۀ کـوچک جنگـش طوفان دست بر قـبضۀ شمـشیر نبـرده به خدا میدرد زهرۀ دشمن چو علی با چشمان مثل مومی به کف سلطۀ خود میگیرد چو اجـل مـیـمنه تا میـسـرۀ هر مـیدان بانگ تکبیر ابالفـضل بلند است به هر ضرب شمشیر علی وارۀ اکبر، ای جان ترس افکنده نگاهش به دل لشکـر شام کرده با شـیوۀ جـنگـش همه را حـیران حیف شد حیف که با تشنگی از پا افتاد عـاقـبـت داغ عــلـی بـر دل آقــا افـتـاد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
ای اذان گوی حرم، شبه پیمبر چه کنم تو بگـو با غمت ای لالۀ پرپر چه کنم قدرتی نیست به زانـو که قـدم بـردارم شد زمین خوردنم امروز چو حیدر چه کنم زنـده شـد در نـظـرم یاد مـدیـنـه اکـبر شده پهلوی تو چون پهلوی مادر چه کنم غیر مـمکن شده تا بوسه بگـیرم از تو بس که پاشیده شده جسم تو اکبر چه کنم لحظۀ جمع تو یک جمع به من خندیدند با تن ریخـتـهات در بر لشکـر چه کنم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
گـفـتم عـصای پـیـری بابا شوی، نشد اللهُ اکـبــری بـه اذانهـا شـوی، نـشـد من آمـدم که باز هم آغـوش هم شویم میخـواستم تو نیـز مهـیـا شوی، نشد کارَت دگر ز مرهم و دارو گذشته است چـیـدم کـنار هم که مـداوا شوی، نشد با دست خویش لختۀ خون از دهان تو بیرون کشیدهام که تو احیا شوی، نشد برخیز و باز غیرت خود را نشان بده از قـصد، عـمه آمده تا پا شـوی، نشد خـیـلی تـلاش کـردهام امـا نـمـیشـود میخواستم که روی عبا جا شوی، نشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
هر شب نـسـیم اشکِ مـرا در بیاورد تا عـطـرِ آن عـبـایِ مـعـطـر بـیاورد خـاکی شده است شانۀ تو تا برایِ ما قـدری از آن عـبـایِ مطـهـر بـیاورد هر شب کنارِ روضهای از تو گداختیم هـر نـالـه از تـو داغِ مُـکـرر بـیاورد ما گـریه میکـنـیم بـیـایی و دستِ تو سـنـگـی بـرای تُـربَتِ مـادر بـیـاورد سر پیشِ این و آن نکنم خَم، تمامِ عمر اربـاب رزق خـانـۀ نــوکـر بـیــاورد اجـرِ تـمامِ زحـمـت ما را حـسین داد هـنـگـامِ مـرگ چـنـد بـرابـر بـیاورد پای حدیث منبر واعـظ نشین که بُرد آنکس که دل به مجلس و منبر بیاورد مـا دیـدهایـم لـطـف امــامِ رئــوف را از مشهدش به روضه کـبوتر بیاورد شد شام هشتم جگرت سوخت، تا حرم بابـا چـگـونه ایـنـهـمـه اکـبـر بـیاورد مــا داد مـیزنــیــم بــرایِ دلِ شــمـا داغِ حـسـیـن دادِ تــو را در بــیـاورد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() تشریح شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
گـرفـته بر سـر دامن سـر جـوانـش را و داده است ز کف طاقت و توانش را برای اینکه ببـیند جـوان خود را خوب نشست و پاک نمود اشک دیدگانش را صدای خـنـدهشان تا رسید نفـرین کرد ز سوز سیـنۀ خود جـمع دشـمنـانش را بـرای این که بگـوید دوبـاره یک بـابـا گرفـت خـون مـیـان لـب و دهـانـش را مـردد است که تا خـیمهها که را بـبرد تن شـریف جـوانش یا قـد کـمانـش را؟ و ساعتی پس از این روی نیزه میبیند سر عـزیز خـودش را سر جـوانش را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
حــتـی تــصـوّر غــم دنـیــا بــدون تـو آتـش کـشـیـده بـر جـگـر مـا بـدون تـو چیزی بگو به خاطر بابای مضطـرت جانـش رسـیده است به لـبها بدون تو بالای پـیـکـر تو تـمـام حـسـین ریخـت چـیـزی نـمـانـده است ز بـابا بـدون تو اینکه دوباره قـامت او راست میشـود افــتــاده بـیـن شـایـد و امــا بــدون تـو وقتی توان حرف زدن در گلوت نیست ای اُف به هر چه نغمه و آوا بدون تو از نیزهای که خورده به پهلوی اطهرت افـتـاده یـاد پـهــلـوی زهــرا بـدون تـو با تیغ و نیزه جسم تو را پخش کردهاند جایی نمانـده است به صحـرا بدون تو تو میروی و بـاد سـراسـیـمـه میبـرد داغ تـو را به خـیـمـه زنهـا بـدون تو قبل از غروب بود سرش روی نیزه رفت طاقـت نـداشت مـأذنـهات را بـدون تـو
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
آسمان در نظرت تیره شده چون دود است تشنگی از لب خشکـیدۀ تو مشهود است قطعه قـطعه شدنت را همگی خـندیـدند! کوفیان را ز قدیم عاطفـهها کمبـود است چه بـلایی به سرت آمـده ایـنگـونه شدی راه سینهت پسرم بسته شده مسدود است عـمهات را بـنـگـر بـا غـم انـدوه رسـیـد دشـمنت را بنگـر که چـقدر آسوده است هرچه کردم نشد از روی زمین ات ببرم قطعههای بدن توست که نا محدود است آه ای اهــل حــرم زود بـه دادم بـرسـیـد اینکه مثله شده است دار و ندارم بود است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
خونت بـنا را بر کـرامت میگذارد بر گـردنِ شـمـشـیر مـنّت میگذارد این جملهها که گفته شد وقت وداعت بـر دوش تـو بـار نـبـوّت میگـذارد میخواست رویت را نبوسد وقت رفتن اما مگـر که این شـباهت میگـذارد تو مـاه رفـتی؛ مـاهـپاره باز گـردی با تیغ وحدت سر به کثرت میگذارد قطعه قطعه ارباً اربا ... نه نه این لفظ سرپوش بر روی مصیبت میگذارد از تو هـزاران آه مانده در بساطش روی عـبا نوبت به نـوبت میگذارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
مجلس ختم حسین است! علی محتضر است! داغ جـان دادن اولاد به قـلـب پـدر است این علی نیست فقط احمد و حیدر هم هست روضهاش بین محرم رمضان و صفر است یا پـسـر مُـرده شـده یـا که بـرادر مُـرده هرکجا دیدی اگر دست کسی بر کمر است! پُـر شـده کـل بـیـابـان ز عـلی بن حسین این پسر دیگر ازین لحظه هزاران پسر است سر زخمش سر مولاست کهرفته به سجود پهلویش پهلوی زهراست که در پشت در است یک طرف تیغ زیاد و طرفی نیـزه زیاد یکطرف کمشده و یکطرفش بیشتر است در عـبا قطعه به قطعه علی اکبر چـیدند یا که در طشت حسن اینهمه پاره جگر است ای جـوانـان بـنی هـاشـمی آمـاده شـویـد که دگر مـوقـع تـشیـیع تن دو نفـر است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
خــدا بـا تـو زبـانـزد آفــریــده عــلـی را در مـحــمـد آفـریـده به چشمان تو نـور حیدری داد به تو ظـرفیت پـیـغـمـبری داد حـیا را معـنی و مـفـهـومی آقا به معصومین قسم مظلومی آقا به خَلق و خُلق و منطق مصطفایی بنـفـسی انت تـو اربـاب مـایـی کـریـم بن الـکـریم عـالـمـیـنی تو ابن المـجـتـبی ابن الحسینی بـرو مــیــدان ولی آرام بــابــا تـوانی نـیـست در پـاهـام بـابـا بزرگت کـردهام پـیـشم بـمـانی تـرحـم کـن بـه این قـدّ کـمـانی قــدم بــردار پـیـشـم نـازنـیــنـم الـهـی داغ قــدّت را نــبـیــنــم علی خـیلی دلم غـم دارد اینجا هـزاران ابن ملـجـم دارد اینجا نـبــیـنـم زیـر پـا افـتــادنـت را هـجـوم گـرگـهـا روی تـنت را مـبـادا پـیـکـر تو خـسـتـه باشد دو چشم اسب را خون بسته باشد امان از کـینههای بدر و خـیبر میافتی بیهـوا از اسب با سر الـهـی چـون قـبـالـه تا نـبـاشی عـلی جانم! صد و ده تا نباشی الـهی افت و خـیزت را نـبـیـنم و جـسم ریز ریـزت را نـبـیـنم نمیخواهم ببـینم صف کشیدند اذان گـوی مرا حـنجـر بریـدند تو را بـیـن عـبـا بـایـد بـچـیـنـم به هرجا بنگرم روی تو ببـینم نشو راضی که در این دشت و هامون بیاید خـواهرم از خـیمه بیرون فرو رفته در این تن جوشن تو پـدر تـشـیـیع شد با رفـتـن تو
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
تمام غـیرت من زیر دست و پـا مـانده دوبـاره دسـت دلـم غـرق ربّـنـا مـانـده کبوترانه تو هم پر زدى و عشق شدى نگـاه حـسرت من بـین روضهها مانده براى فـاتحـهخـوانى زبـان نمیچـرخد امان بُریـده ز من باز بغـض وامـانـده زمانه بى تو عزیزم چه زود پیرم کرد زمانـه بعـد تو اصلا بـگـو چـرا مانـده ببین چه لشکر ما بى تو سوت و کور شده چـرا صـداى تو در سـیـنۀ تو جا مانده شبیه مـادرمان سیـنـهات ترک خـورده دوبـاره در غـم سخـتى قـدم دوتا مانده بـلـنـد قـامـت مـن روى خـاک افـتـادى پدر نشـسـته و یک جسم در عـبا مانده نفس بکـش پسرم تا که جان بگیرم من هـنوز روضـۀ سـلـطان کـربـلا مـانـده هـنـوز درد غـریـبـى هـنـوز تـنـهـایـى هـنـوز اشـک یـتـیـمـى بـچـهها مـانـده به وسعت هـمۀ دشت جا به جا شدهاى چگونه خـیـمه برم پـیکـرت کجا مانده بـلـنـد شـو پـسـرم تا نـبـیـنـم عـمـۀ تـو میـان حـجـمۀ یک مـشت بیحـیا مانده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بر زمین جـز بدن پـرپـر تو نیست علی گوشهای جمع چرا پیکـر تو نیست علی نفس آهسته بکش، دور و برت لاله نکار غیر خونابه که در حنجر تو نیست علی خواستم بوسه زنم بر تن زخـمی شدهات جای سالم که ز پـا تا سر تو نیست علی عمهات هـست برای من و تو گـریه کند خوب شد کرب و بلا مادر تو نیست علی بس که تغـییر نمودی به خودم میگویم: این به خون خفته علی اکبر تو نیست، علی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
گرفته دستهای خیمه دامان جوانش را علی که میرود پس خیمه داد از دست جانش را پسر طاقـت ندارد تا ببـیـند اشک بابا را پدر طاقت ندارد رفـتن سرو روانش را نوای العطش از عمق جان علقمه برخاست میان کـام بـابـا میگـذارد تـا زبـانـش را عنان مرکبش رفت از کف روح الامین بالا به دست نیزه بخشیده است انگاری عنانش را پدر بی تاب چون ابربهاری؛ اشک میریزد به چشم خویش دیده برگ ریزان خزانش را پدر از چشم هایش پیش او دُرّ نجف میریخت بشوید تا عقیق سرخ اطراف دهانش را پدرصورت به صورت میگذارد روضه میخواند پسرهم میدهد دق ؛ ذرّه ذرّه روضه خوانش را اذان ظهر معـمولا مناره اشک میریزد به روی نیزه وقتی سردهد اکبراذانش را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
وقتی که پیکـر پسـرم تکّه تکّه شد آهی کـشیدم و جگـرم تکّه تکّه شد تـاریکـی آسـمـانِ امـیدِ مرا گـرفت تـنها سـتـارۀ سـحـرم تکّـه تکّـه شد درهم شکست تا که ستون خیام من قلب تـمـام اهـل حـرم تکّـه تکّه شد این جذر و مد نیـزه امان مرا بُرید اکـبـر مـقـابل نـظـرم تکّـه تکّه شد این ریز ریز ریخته روی زمین علی است!؟ زینب بـیـا، پـیامـبـرم تکّـه تکّه شد دیدم شکاف پهلو و رفتم به پشت در تـا مـیـوۀ دلـم به بـرم تکّـه تکّه شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بر کـینههای کهنه ز حـیدر اضافه شد به بغـض ها ز فـاتح خـیـبر اضافه شد تا گـفت علی؛ مـنم نـوۀ مـرتضی علی دیدم که چـله چله به لشکـر اضافه شد هر کس که تیر و نیزه و شمشیر و سنگ داشت بر حـلـقـۀ محاصره یکـسر اضافه شد هی تیغ تیغ تیغ! عجب جذر و مدی است! هی زخم زخم زخم به پیکر اضافه شد وقتی که پهـلویش هـدفی راه دست شد بر داغ او مـصیـبت مـادر اضـافـه شد یک نـیـزه آخـر از بـدن او جـدا نـشـد عضوی جـدید بر تن اکـبـر اضافه شد جز هلهـله به گـوش صدایی نمیرسید که نـالههای زینب مضطـر اضافه شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
در کنار نعش تو چـشمم سیاهی میرود از شب عمرم چراغ صبحگاهی میرود تا که دیدم ارباً اربا گـشتهای ای نازنین جان من از پیکرم خواهی نخواهی میرود تیغ ابرو و صف مژگان تو از دست رفت میروی و از برم گـویا سپاهی میرود در یم خون تکههایت مثل ماهی میپرند دست و پا که میزدی هر تکه راهی میرود مثل کوهی بودی و از بس که غارت شد تنت سوی خیمه از تو چندین برگ کاهی میرود بر سرت تاجی است از خون و عبا تخت روان گل بریزید اکبرم بر تخت شاهی میرود یک علی رفته به میدان صد علی برگشته است از شماره پارهها چـشمم سیاهی میرود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
تا که عـقابت با سوارِ خویش، پر زد طوفانِ پائـیزی به بـاغ من ضرر زد آه ای امیـد خـیمهها!؛ وقـتی که رفتی افتاد، از پا زینب و دسـتی به سر زد بالا بـلـنـدم!؛ کـاش مـیبـسـتی نـقـابی چـشمِ حـرامیها تو را آخـر نظـر زد ای سَروِ گـلزارم؛! خـمیدم تا که دیدم گلچین؛ عصای پیریام را با تبـر زد »اولادُنا اَکـبادُنا» تفـسیرش این است هر زخمِ تو؛ زخمِ عمیقی بر جگر زد آییـنـۀ من!؛ بـا شکـستِ تو شـکـسـتـم هر کس تو را زد؛ ضربهای هم بر پدر زد با هر رجز تا اینکه گفتی نام خود را با بغض حـیدر؛ دشمنت هم بیشتر زد ای کـاش، دیگـر هـیچ بـابـایی نـبـیـند این آتـشـی کـه بـر دلـم داغ پـسـر زد جان خودم را میدهـم؛ اما تو برگـرد ای کاش میشد؛ چون به جان تو میارزد
: امتیاز
|